زخمی بر پهلویم است... روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان می کنند که من می رقصم...
نظرات شما عزیزان:
امیر عباس
ساعت9:13---17 ارديبهشت 1391
من / به درد رسوخ در هیچ اجتماع برج زده ای نمی خورم
تمام قرارهای امروز ... چند دقیقه با تاخیر / به میزهای منتظر ...
نیم خیز می شوم ... از اولین ارتفاعی که بوی آزادی بدهد
...
سقوط / یعنی بندبازی به جاذبه تحمیل شود
تا دنیا / تنها چند قدم بیرون از در خود ریختگی هایش در جریان بماند ...
کتم را که بتکانم / با رسمی ترین نقابم
برازنده ی انسان ها می شوم
+نوشته
شده در دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, ;ساعت23:46;توسط منصوره; |
|